خون و تصویر - جلد 2
نویسنده:
امیر عشیری
امتیاز دهید
✔از متن کتاب:
در حدود ساعت نه و نیم شب بود که مرا برای صرف شام دعوت کردند. میز شام در یکی از اتاق های طبقه اول بود. از سبک معماری خانه پیدا بود که به یکی از اشراف قدیمی فرانسه تعلق داشته است.
من با "واسیلوف" و همکارانش دور یک میز دایره شکل نشستیم. غذاهای بسیار مطبوعی تهیه شده بود. "واسیلوف" گیلاس مرا از ودکای مخصوص خودشان پر کرد. بعد همه گیلاسهایمان را بلند کردیم. "واسیلوف" گفت:
- میخوردیم به سلامتی رامین، دوست جدیدمان.
دومین گیلاس را که بلند کردیم، من گفتم:
- میخوریم برای موفقیت های بعدی.
و بعد مشغول غذا خوردن شدیم. "واسیلوف" رو کرد به من و گفت: شما اگر احساس ناراحتی می کنید، بگوئید تا دکتر خودمان شما را معاینه کند.
گفتم: فعلا که سرحال هستم. می بینید که قیافه ام عوض شده.
گفت: ولی هنوز آثار مدتی که در زندان بوده اید در قیافه تان باقی مانده...
بیشتر
در حدود ساعت نه و نیم شب بود که مرا برای صرف شام دعوت کردند. میز شام در یکی از اتاق های طبقه اول بود. از سبک معماری خانه پیدا بود که به یکی از اشراف قدیمی فرانسه تعلق داشته است.
من با "واسیلوف" و همکارانش دور یک میز دایره شکل نشستیم. غذاهای بسیار مطبوعی تهیه شده بود. "واسیلوف" گیلاس مرا از ودکای مخصوص خودشان پر کرد. بعد همه گیلاسهایمان را بلند کردیم. "واسیلوف" گفت:
- میخوردیم به سلامتی رامین، دوست جدیدمان.
دومین گیلاس را که بلند کردیم، من گفتم:
- میخوریم برای موفقیت های بعدی.
و بعد مشغول غذا خوردن شدیم. "واسیلوف" رو کرد به من و گفت: شما اگر احساس ناراحتی می کنید، بگوئید تا دکتر خودمان شما را معاینه کند.
گفتم: فعلا که سرحال هستم. می بینید که قیافه ام عوض شده.
گفت: ولی هنوز آثار مدتی که در زندان بوده اید در قیافه تان باقی مانده...
آپلود شده توسط:
morad850
1397/01/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خون و تصویر - جلد 2